loading...
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه احساس خاص تو نسبت به کسی

بهزاد اهورا بازدید : 134 پنجشنبه 29 مهر 1389 نظرات (0)

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

از : افشين يداللهي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
من،بهزاد اهورا نه یک انسان کامل ،که یک کاملاَ انسان در گوشه ای روی این سیاره،زیر این سقف بلند ساده ی بسیار نقش، آمده ام تا پاسخی بیابم معمای راز دهر را.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 612